نخستین


و گمانم آن است که باید کتابت را امری مهم دریافت و در آن دقت‌نظر نیز قابل‌احصا باشد. 
هرکس به فراخور مختصات زمانی‌مکانی‌اش، خوانشی از مسئله‌ی خویش در نسبت با تاریخش دارد؛ آن‌جایی‌که آدمی بر تبیین مناسبات خویشتنش با پیرامون برمی‌آید، بیش از هرزمانی ردپای ساختار در نقش‌بندی افکار و کلامش آشکار می‌شود. این نه امری خوب و نه بد، بلکه صرفا ارائه‌ی تصویری از آنچه ما "واقعیت" می‌نامیم، تواند بود.

انسان، برآمده از تاریخ و ساختار و با ادبیات آن سخن می‌گوید. اگر بنا به فهم ایده‌ی دیگری داریم، نیازمند ادراکی از تاریخ و ساختار حاکم نیز هستیم. تاریخ، اقتصاد، سیاست، مناسبات اجتماعی، نظام حقوقی، نسبت حاکمیت با مردم و مسائلی ازاین‌دست، رسم کلام دیگری را در ذهن تکامل می‌بخشد. شاید آدمی روزی به نوشتار مشغول شود که دریابد "از چه روی می‌نویسد؟" و نسبت خود را با متن معین کند.

گاه ترجمان متن نزد خود را -فارغ از تلقی فنی و تکنیک‌های نوشتاری- جهان درمی‌یابم؛ شاید جهان، خود به‌مثابه متن باشد. هرکس صورتی از آن ارائه می‌کند. انسان‌ها در نسبت با قرائات یکدیگر به تنازع می‌پردازند و حال چندان غلط نمی‌نماید اگر تصور کنم هیچ‌گاه امکان برخورد و مواجهه‌ی مصرح و مستقیم با متن جهان مهیا نباشد. تنازع قرائات، آن‌چیزی‌ست که احتمالا بتوان درباره‌ی جهان فهم کرد و هیچ‌گاه رهایی از آن میسر نیافتد.

آدمی گاهِ آن‌که قلم به دست می‌گیرد و روایت خود از واقعیت را تقریر می‌کند، نه خودی عریان بلکه در همجواری ساختارهای پیرامونش، می‌نویسد و روایت او هرچه باشد تابعی از ضوابط نامحسوس است. نوشتن، محصول ساختار و برای فهم آن است. آن‌گاه که خوانشی به رشته‌ی تحریر درآید، امکان انتقاد فراهم می‌شود؛ نگاهی انتقادی به قرائت دیگری اندر واقعیتِ محصول از ساختار که خود می‌تواند به‌مثابه پرسشی در نسبت با ساختارهای رایج و مرتبه‌ای دیگر از احساس قرابت به واقعیت باشد. امر نوشتار مهیا می‌کند، تقابل با گفتمان غالب و روایتی کامل‌تر و دقیق‌تر از واقعیت را؛ گرچه اکنون محال می‌بینم لحظه‌ای را از روایتی کامل ولی بر آدمی‌ست نگاشتن و روایت‌گری.

تجربت نخستین خود را سخت ارزیابی می‌کنم. بسیار مسائلی هستند بی‌پاسخ که هرکدام‌شان سوسوی جهل خویش است. سعی بر آن دارم که سیری را از مبدأ نوشتار آغاز کنم، بی‌گمان مسیر گم خواهم‌کرد اما امیدم را به مقصدی بسته‌ام که بی‌اطلاعم از آن... سین؛ زمستان چهارصد و سه

نظرات

ارسال یک نظر

پست‌های معروف از این وبلاگ

مقدم هم‌رزم

اشارت جهل